حمایت یا جنایت؟!!!

گرفتاری های خودم با جوجو کم بود، با پدر و مادر یکی از شاگردهای لوسم که می خواستم تربیتش کنم تا فردا نشه انگل جامعه هم درگیر شدم!! اونم به این دلیل که داشتن با یه نفر دیگه روی مانتوهای هم نقاشی می کردن با گچ که من گرفتم مانتوشو دادم دستش و هر دوشون رو از کلاس بیرون کردم...و والدین احمقش بهشون برخورده که چرا دختر یکی یکدونه و نور چشم مارو از کلاس بیرون کردی و سرش داد زدی!!اونم خرس گنده ی پنجم دبستانی!! وای خدای من!! ما اگه معلممون توی گوشمون هم می زد جرات نداشتیم به مامانمون بگیم!! چون مامانمون هم طرف اونو می گرفت و بدتر دعوامون می کرد!! با ما که این طوری برخورد کردن و این طوری بزرگ شدیم ،شدیم این!! حالا اینها چه گ...ی می خوان بشن خدا می دونه...همین جوریش جوجو همش به من می گه تو خیلی لوسی و نمی شه بهت گفت بالای چشمت ابروئه!!اینها دیگه چی می خوان بشن؟

دختره رفته خونه غش و ضعف و کارش به بیمارستان کشیده!!ا من واقعن برخورد بدی نکردم!! فقط از کلاس بیرونش کردم!! همین!!

جالب اینجاست که مادره به سوپروایزر ما گفته:" من به عنوان مادری که بچه ام توی خیابون کامرانیه مدرسه ی غیر انتفاعی می ره انتظار نداشتم با بچه ام چنین برخوردی بشه!! "

چنین برخوردی؟! کامرانیه؟! غیر انتفاعی؟! مادر؟آخه مگه من چی کار کردم؟ من فقط از کلاس بیرونش کردم!!!! اینها مگه نمی دونن فردا دخترشون می ره توی جامعه ای که هر کی توی سرش هم بزنه صداش نباید در بیاد؟ آخه تا کی؟ چرا این قدر در حق بچه هاشون جنایت می کنن و ازشون الکی دفاع می کنن؟...

۱ شنبه قراره بیاد مدرسه باباش..می خوام بشورمش و بذارم رو بند...به جهنم...حتی می خوام برم بچه هارو که خیلی دوستم دارن شارژ کنم و بگم من دیگه نمیام!! اون وقت اونها می دونن با بچه ها!! دلیلش رو هم بهشون می گم! یعنی من به عنوان یه معلم این قدر اختیار ندارم کلاسم رو با یه داد کنترل کنم؟ اون هم دادی که شاید ۳ ماه یکبار شنیده بشه؟...اینها چی می گن؟!!!

جوجوم گفت کار درستی کردی پاش هم وایسا!! ولی می گه نگو نمیام...ولی من می خوام بگم!!چون مطمئنم بهم نیاز دارن...من تکلیفم رو روشن می کنم با اینها...یا من باید کلاس رو کنترل کنم یا نه!! اگه بخوان چرت و پرت بگن طاقچه بالا می ذارم و نمی رم...تا حالشون جا بیاد...

وااای بچه ها فقط می ترسم یکشنبه یارو از من کولی تر باشه!! اون وقت چی کار کنم؟!! !

نوشته شده در پنجشنبه 6 دی1386ساعت 1 بعد از ظهر توسط آفتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد