ای کاش...

نمی دونم چی بنویسم...دیگه خداییش کم آوردم...اصلن نمی دونم اینا رو باید بنویسم یا نه؟ نمی خوام هی بیام اینجا و بگم حالم بده...نمی خوام هی این جمله یِ لعنتی رو تکرارش کنم...اما به خدا حالم خیلی بده...کاش هیچ وقت این اینترنتِ لعنتی اختراع نمی شد ...کاش اون  villagehub.comلعنتی رو نمی ساختن که من خیلی اتفاقی بیام اونجا ، تو رو ببینم و از بینِ 100 تا پسری که ممکن بود در روزبرام کامنت بذارن تورو انتخاب کنم، خیلی اتفاقی و فقط واسه اینکه تجربه قرارِ اینتر نتی رو داشته باشم باهات قرار بذارم...همون شبش تلفنی 1 ساعت حرف بزنیم و صدایِ گرم و آسمونیت باعث بشه فرداش قرار بذاریم و ادامه بدیم...من روز به روز بیشتر و بیشتر بهت دل ببندم...من!!!من که به این نوع عشق می خندیدم !!منکه حتی به عشق می خندیدم!!من که اینهمه شاگرد دکترو مهندس و این مزخرفات دارم که از خداشون بود باهاشون باشم...نمی گم من خیلی کارم درسته...نه...هر دختری ۱۰۰۰ تا از این موقعیتها داره...من که هیچ کس نیستم...اصلن هیچی نیستم...ولی..حالاعشقه که داره ازم انتقام می گیره و بهم می خنده...

یادته یه روز، همین 3 ماه پیش، اینقدر از دستت  به خاطرِ یه کامنت که یه دختره واست گذاشته بود شاکی شدم که رفتم و به کل خودمو از اون سایتِ لعنتی حذف کردم؟یادته به شوخی بهم گفتی از وقتی تو از اینجا رفتی خیرو برکت هم رفته و هیچ دختری دیگه بهم کامنت نمی ده؟یادته یه روز ازت پرسیدم village چه خبر و تو گفتی نمی گم جات خالیه چون جایِ خانمِ من اونجا نیست...یادته می گفتی همه یِ این دخترایِ اینجا وضعشون خرابه؟ یادته می گفتی دیگه  anti girl شدم!! میگفتی اینا همه bitch هستن...یادته با هم که ماهواره می دیدیم کلی با هر کلیپ غر میزدی که چرا اینقدر همه چیز شده سکس...یادته می گفتی آخه چرا اینقدر از زن استفاده یِ ابزاری می کنن؟یادته یه روز با هم که رفتیم بیرون یه ذره گردنم از زیرِ روسریم پیدا بود و تو با چه غیرتی(!) روسریمو چفت کردی...یادته می گفتی حالم از دخترایی که بد لباس می پوشن به هم می خوره؟ می گفتی هر وقت اگه با یه دختر قرار می ذاشتی و اون بد لباس پوشیده بود تنها کاری که می کردی این بود که لطف می کردی و وسطِ خیابون ولش نمی کردی و میرسوندیش دم خونشون و دیگه خداحافظ تا همیشه!!!...

اینا رو یادت نمیاد؟ من یادمه!!!خیلی خوب...انگار همین دیروز بود...

کاش امروز بعد از مدتها با اون ID الکی که ساخته بودم که فقط بیام صفحه یِ تورو چک کنم، نمی اومدم تو اون سایتِ لعنتی...کاش عکسِ لنگ و پاچه یِ اون دوتا دخترا که سرِ تو با هم کل انداخته بودن رو نمی دیدم...کاش این نوشته ها رو زیرِ عکست نمی دیدم:

"همچین رو تخت خوابیدی انگار دوست پسرِ نیکول کیدمنی!!lol!! جون پسر چقدر نازی تو!!"

"بابا بهرام رادان!!البته تو از اون خیلی cute تری!!ولی جدی شبیهین!! داداشین؟!!"

"عزیزم بووووس!!من فقط می خوام تو رو add کنم خوردنی!!"

"لوس نشو بیا یاهو!!یاهو ندارم یعنی چی؟!!"

"می شناسمت عزیزم آخه خودم بزرگت کردم گلکم!!"....

وای ی ی...آخه من چرا اینقدر فضولم...چرا زندگی رو با این کارا به خودم زهرِ مار میکنم...می دونم که فکرشم نمی کردی من با یه ID دیگه برم تو صفحه ات و اینارو ببینم...چون اگه حتی احتمالش رو هم میدادی، مثلِ قبلنا همه رو پاک می کردی...چراااااا؟ چرا پاکش نکردی؟ مگه منو نمی شناختی؟ مگه نمی دونستی من اینقدر فضولم و خودآزاری دارم؟!...

کاش می دونستی که بعد از خوندنِ این کامنتا 2 ساعتِ تمام داشتم زیرِ 2 تا لحاف تو این گرما می لرزیدم و اشک می ریختم...کاش می دونستی وقتی زنگ زدی چقدر جلویِ خودمو گرفتم که چیزی نگم..هرچی پرسیدی چی شده فقط گفتم خسته ام...کاش میدونستی اون کامنتی که یه ID  ناشناس واست گذاشته منم!!میدونی کدوم؟ همونی که نوشته:"دعوا سرِ توئه عزیزم؟!!خوب یه کاری بکن! یه حالی به هردوشون بده!! اونا که بدشون نمیاد، تو هم همین طور!!"

ولی اینو حتمن فهمیدی!!چون اومده بودی صفحه یِ منو دیده بودی!!ولی منکه مشخصاتِ خودمو ننوشتم!!فقط یه عکس از انجلینا جولی که خیلی دوسش دارم و تو هم میدونی که دوسش دارم گذاشته بودم که راهنماییت کرده باشم!! این کارو از تو یاد گرفتم نه؟متلکِ غیرِ مستقیم!!...آره شک ندارم که فهمیدی منم که 2باره اینقدر هول کردی و امشب در عرضِ 1 ساعت 2 بار بهم زنگ زدی و...خدایِ من...چه مهربون بودی!!! به من گفتی خانومم!!اونم تو!!تو که عمرن از این حرفا نمیزدی!!گفتی تو جیگرِ کی هستی؟ عسلِ کی هستی؟خوشگلِ کی هستی؟...منم که گفتم!!:نمی دونم!!!یادته گفتی میری اینترنت امشب؟ و من گفتم: من؟!!!من غلط بکنم دیگه برم اینترنت!!و تو هی پرسیدی" چرا؟ 2باره چی شده؟ چیزی دیدی؟ خطایی سر زده از من؟!!" پس فهمیدی!! چقدر سعی کردی با این حرفا از زیرِ زبونم بکشی که چی شده!!ولی این دفعه رو کور خوندی گلم!!من هیچی نگفتم!!هرچی گفتی چرا امشب اینقدر ناز می کنی...هیچی نگفتم!!و این خودداریِ خودم رو تحسین می کنم!!

فقط یه چیزو می خوام بدونم...مگه این دخترا از جنسِ همونایی نبودن که می گفتی حالت ازشون به هم میخوره؟!!! هنوزم سرِ حرفت هستی؟ هنوزم واسه من جانماز آب میکشی؟ هنوزم وقتی می خوایم بریم بیرون باید یه جوری لباس بپوشم که کسی نگام نکنه؟وای ی ی خدایا!!من اگه بابایِ بیچارم سرِ این موضوع بهم گیر میداد چنان کولی بازی راه مینداختم که صِدام تا 7 تا خونه اون ور تر می رفت...

باشه عزیزم...من مثلِ همیشه" می شکنم و حرفی نمی زنم"...فقط اون بلوزِ tommy  رو که دیروز رفتم با حقوقم و با عشق برات خریدم چی کارش کنم؟...وای که چه ماه می شی اونو بپوشی!!ون وقت دیگه می خوان بهت بگن شبیهِ کدوم هنر پیشه ای؟!....یا کدوم آدم؟...یا کدوم فرشته؟...

نوشته شده توسط آفتاب در ساعت 4 قبل از ظهر  53 پرتو

یکشنبه 6 خرداد1386

نظرات 1 + ارسال نظر
صبا چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ http://mysilence317.blogfa.com/

سلام
خوبی تو دختر؟! این نظرات پست بالایی باز نمی شه نمی دونم چرا
خوشحالم برگشتی
فقط یه چیزی
خوندن متنا یه کم سخته به خاطر قالب
بیا از حال و روزت بگو ببینم چی کارا کردی D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد