چکاوک رفت تا شاید راهی برای پرواز بیابد...چکاوک رفت و نگاه مادر ش هنوز بدرقه ی را ه رفته ی اوست...چکاوک پیش از این نه گفته بود و نه کسی می دانست که در دل کوچک او عشق جنگل ِبزرگ نهفته است ...اینبار چکاوک می رفت تا این عشق را با مهر جنگل در هم آمیزد...بامدادی که چکاوک رفت در حالیکه زمزمه می کرد من همه ی شما را از قفس خواهم رهانید....بامداد روزی که شبنم سپید بر سوخته ی مترسکان کفن کشید ...صیادی سنگدل پیمان شور انگیز جنگل و چکاوک را از هم گسست و ....واینک مادر باید مرثیه ای در رثای او بخواند ...آوازی که در همه ی جنگل طنین انداز شد ...بلندتر از همیشه ...اینک مرگت را می نگرم چکاوکم و تولد چکاوکانی را که از خونت زاده شده اند ...می شنوی آواز جنگل را ... ؟
پ.ن
مرا که بکشید با گلی که می روید بر مزارم چه می کنید که عطرش مست می کند همگان را؟
دوستان ِ خوب ِ آفتاب سلام :
اینروزها آفتاب داغدار جوان ۲۵ ساله ای است که واپسین آوازش را سر داد تا به گوش ما برسد و خوش آوازی که رسیده است ...
این دوست و چکاوک جوان ما در درگیری ها کشته شد و آفتاب عزیز چون می شناختش سخت متاثر است بنابراین از من خواست تا به شما سلام برسانم و بگویم نمی تواند جوابگوی محبت های شما باشد و شاید روزی دیگر فرصتی دست دهد و یک دل سیر با همه ی ما گفتگو کند از همان گفتگو هایی که دل همه ی ما برایش غنج می رود ...
من به نوبه ی خود از آفتاب می خواهم که صبور باشد ودرد را تحمل کند و زود برگردد آفتاب جان همه منتظرت هستیم زود بیا .
با تشکر از همه ی شما نسیم
نسیم مهربون و عزیز تر از جانم...
واقعن نمی دونم چه جوری محبتت رو جبران کنم و ازتو تشکر کنم...من واقعن هیچ وقت توی زندگیم نمی تونستم به این زیبایی و با این قلم زرین چیزی بنویسم که این قدر گویای همه چیز باشه...از صمیم قلب دوستت دارم و ازت ممنونم.
از همه ی دوستان عزیزم که که منو درک می کنن و نبود من رو در این روزهاو روزهای آینده ای که شاید خیلی طولانی باشه و مدت زیادی لازم باشه برای بهبود این زخم، به دل نمی گیرن.
دوستتون دارم.
این روزها عزاداریم
این روزها خندیدن برایمان حرام است
این روزها همه با همیم حتی اگر از هم جدا
این روزها همه همدیگر رو حس میکنیم حتی از فرسنگها
این روزا... برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار خواهند ماند
دوستت داریم عزیزم
به تو و خانواده اش و دوستانش تسلیت میگم
امیدوارم خدا به خانواده اش صبر بده و خودش با دیدن ازادی مردم ایران به ارام ترین جای ملکوت خدا ژرواز کنه
میبوسمت
افتاب مهربونم جگرم سوخت اما مهم این بود که دوست نازنین تو به خاطر هدفش رفت.....
اندکی صبر سحر نزدیک است......
سلام نسیم جان
سلام آفتاب جان.
تسلیت میگم. نمیدونم چی باید بگم. فقط بدون دلم کنار دلته. هر جا که باشی. امیدوارم زودتر برگردی. دلم برات واقعاْ تنگ میشه.
متاسفم... جدا متاسفم.... اما امیدوار... بی نهایت امیدوارم...
تسلیت می گم افتاب جان
اما بلاخره یه جایی,یه روزی اینا باید جواب پس بدن...دور نیست
من تا 1 سال پیش می گفتم به عمر ما قد نمی ده نابودی این ها رو ببینیم,اما حالا وضع دیگریست...
به هر حال مرگ پایان کار نیست...خون همین عزیزان دامنشون رو گرفته و میگیره اون وقت نوبت ماست که انتقامشون رو بگیریم...
مواظب خودت باش.
اندکی صبر سحر نزدیک است ....
افتاب
عزیزم
اروم باش
هر چقدر که نیاز داری میتونی اینجا ننویسی و نیای
ولی ی روزی بیا
که منتظریتم
مواظب خودت باش دختر خوب
جاودان آید این بانگ پرشور «لا اری الموت الاّ السعاده»
آری آزاد مردان بکوشند بر ستمگر چو طوفان خروشند
نسیم عزیز
آفتاب مهربون
سلام
تسلیت می گم بهتون.هرچند این مصیبت ها را باید به همه مردم ایران تسلیت گفت. ما را در غمتان شریک بدانید
به آن مرد ابری که با بغضش امد در این خشکسالی که باران بگیرد
به آن مرد صادق که با عزمش آمد که ایرانمان را ز دیوان بگیر
به آن مرد سوگند فرزند ایران بمیرد اگر دیو ایران بگیرد
نماند به عالم نشانی ز دیوان اگر لشگر عشق طغیان بگیرد
همه با تو هستیم ای مرد ابری به امید روزی که باران بگیرد
تسلیت می گم . . .
یعنی اصلا نمی دونم چی بگم . . .
نمی دونم . . .
بغض . . .
دیشب یه خواب خیلی بد و عجیب دیدم . . .
خواب دیدم توی خیابون آزادیم . خیلی شلوغ بود . از همه ی روزهای شلوغی که تا حالا داشتیم بدتر . همه جا آتیش بود و آدمایی که کشته می شدن . . .
خیلی چیزا رو با تمام وجود حس کردم . . .
حالم اصلا خوب نیست . . . . .
سلام افتاب عزیزم
منم بهت تسلیت میگم و دوست دارم زودتر بیای پیشمون من دلم برات خیلی تنگ شده بود اومده بودم کمی باهات حرف بزنم دوست داشتم دوباره با حرفای قشنگت روبرو بشم اما تو نیسی و من منتظرم که زود بیای از نسیم هم ممنون بابت شعر زیباش مواظب خودت باش میبوسمت منتظرتم به ارزوهات برسی
تسلیت به شما و به همه ما بی غیرتان!!!
شاد باشید
به هر حال ما منتظریم.آفتاب من مدتهاست داغ نبودن هم خونهام هم دانشکده ایهام و همکلاسیام رو دارم و این داغ هر روز تاره میشه هر روز...
آفتاب عزیزم سلام
تسلیت میگم عزیزم و متاسفم.امیدوارم خداوند قدرت تحمل این درد و این فقدان رو بهت عطا کنه.تو رو خدا مواظب خودت هم باش.
واقعا نمی دونم چی باید بگم .
مگه اصلا حرفی برای گفتن هست.
آفتاب عزیزم واقعن متاسفم! امیدوارم این دوران رو بتونی پشت سر بگذاری! مراقب خودت باش خیلی زیاد ! زودی هم برگرد مارو تنها نذار....
دوستدارم
سلام بر آن آفتاب زیبایی که ندیده ام اما وصفش را بسیار شنیده ام
منم عزادارم
یکی از بهترین دوستام تو این درگیریای روز عاشورا کشته شد ( یکی از این ماشینای چند صد ملیونی زیرش گرفته بود )
نیومده بود برای تظاهرات یا سرکوب آن
آمده بود که پا برهنه زنجیر بزند و حسین را به مدد برادرش که سرطان دارد صدا کند ولی افسوس که همیشه کمترین کارمان تفکر است و بیشترین کارمان عمل
تسلیت میگم
نا امید نشو به آخر بیندیش
و ممنون از شما دوست خوبم نسیم که محبت کردین و ما رو بی خبر نذاشتین
افتاب عزیزم
تو که افکار منو می دونی
این مملکت اشغاله...حتی اگه همین فردا اینا پاشن برن,باز 50 سال می گذره تا افکار این ها بره...همه چی اینجا مریضه...
دیدن مرگ بده...خیلی بد...
یادم میاد سال پیش دانشگاهی 1 ساعت بعد از مرگ مادر بزرگم جزو اولین نفرات بودم که تو اتاق دیدمش...بی اراده زدم زیر گریه و نیم ساعت بغلش گریه کردم...اما اروم نشدم...می دونی چرا!؟
خودمم نمی دونم! شاید از همون موقع به پوچی رسیدم...اینکه اخر همه ما همینه؟!
بی خیال...یا اون دنیا وجود نداره و راحت می شیم یا اگه رفتن جاشون بهتر از ماست...بهتر زندگی می کنن! حرص نمی خورن! یه ملت به یادشونن!
این روزها تموم می شه شک نکن...چقد ادم داغدار بشه خدا می دونه...نه خدا هم نمی دونه! اینا دست خدا رو از پشت بستن!!!
بی خیال افتاب عزیز,بی خیال! شاید که اینده از ان ما!
نمی دونم چی بگم...فقط امیدوارم اون روز رو ببینم که اینارو از تو سوراخ موش می کشن بیرون و مجازات می شن...کم روح و روان ما رو به تاراج نبردن! این دنیا بهترین مکان برای جواب پس دادنه!
شبت بخیر و کمی زلف محسن نامجو گوش بده ...
سلام آفتابم
دلم برات خیلی تنگ شده...
آفتاب
توی شرایطی هستم که واقعاْ به کمکت نیاز دارم. کاش بودی.
هیچ کس نمیتونه به جز تو راهنماییم کنه.
کامنت قبلی برای من بود
آفتاب عزیزم
مرسی که با این حالت همچنان رفیق تنهایی های سردم هستی
حالم همچنان همونه
نمی دونم
فقط کاش زودتر تموم شه........زودتر.......
خدا با ماست...... مطمئنم..........
سلام آفتابم
امیدوارم گذر زمان شرایط رو برات قابل تحمل کنه.
دلم خیلی برات تنگ شده
بیشتر از همیشه تنهام اما باید عادت کرد...
مراقب خودت باش عزیزم
وای عزیزم .آفتاب جون همدردی ما رو بپذیر
حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن.... دوستت دارم بانو و همیشه به یادتم....
سلام آفتاب عزیزم
همه ما مصیبت زده و عزاداریم ....
نباید یادمون بره ... نباید یادمون بره خیلی ها خون دادند ، که از حقشون دفاع کنن . اینا همونایی هستن که اگر زمان حسین بودن ف از یزید که امیرالمومنین اون موقع بود ، نمی ترسیدن و حقشون رو می گرفتن ... بهش افتخار کن ... متاسفم ... و برای خانواده اش آرزوی صبر می کنم !
افتاب جان کسانی که از تاریخ درس نگیرن لاجرم محکوم به فنا هستن...
اگه روزنامه ها و مجلات بین المللی رو تو این چند روز اخیر دیده باشی همه دارن از رفتن این رژیم صحبت می کنن,حتی MI6!!!
کاش باشیم و ببینیم!
فقط چیزی که ذهن منو مشغول کرده دولت بعدیه...هر جا می ری حرف از دولت و حکومت بعدیه,نت,ماه وا ره,خیابون!
فقط مشکل اینجاس که معلوم نیس چه شود!همینش کمی ترسناکه!
روحش شاد ...بهتری آفتاب جان ؟!
میدونم خیلی دیر شده ولی فقط امدم که تسلیت بگم
عزیزکم نمیتونم بگم غصه نخور.ولی صبرکن.میدونم خیلی سخته عزیزکم.از راه دور دستهات رو توی دستهام میگیرم و اشکهاتو میبوسم.دل مهربونت این روزها خیلی شکنجه کشیده.کمی با خودت مهربونتر باش مهربونکم.کاش میتونستم بار این غصه هاتو رو شونه هام بکشم.تحمل کن و خواهش میکنم مواظب خودت باش.من برات میترسم.خواهش میکنم دیگه جلوتر نرو.اگه میشه.لازم نیست جواب کامنتمو بدی.من بازم میام.
سلام آفتاب مهربونم.
نگرانت هستم و هر لحظه آرزو میکنم که کاش کنارت بودم. کاش میتونستم توی دنیای واقعی کنارت باشم و شاید کمی از غم دل غصهدارت رو بریزم توی دلم. اما همین جا هم هر لحظه به فکر تو هستم.
صبور باش. خدا هنوز ما رو یادش نرفته.
آفتاب عزیز سلام
یک روز رسد شا دی به اندازه کوه
یک روز رسد غمی به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت
ممنونم که با این همه گرفتاری و احوال روحی بدی که داری به دیدنم اومدی .من را شریک در غم خود بدانید.
ببخشید در ÷یام قبلی اسمم اشتباه شد
الهی من قربون اون دل مهربونت برم.
آفتاب واقعاْ دلتنگت بودم. مرسی که با این حالت هنوز نگران من هستی. میدونم شاریط بدی داری. اما تو رو خدا اینقدر به خودت فشار نیار. من توی این دنیا یه آفتاب دارم که از همهچیز برام با ارزشتره. هیچ وقت نمیخوام اتفاقی براش بیفته. روح دوستت الان به آرامش رسیده. به این فکر کن و اینقدر خودت رو اذیت نکن.
خصوصی
در مورد اون قضیه هم باید بگم ح میکنم به پررو علاقهمند شدم. به اندازه جوجو دوستش ندارم ولی خوب جای خودش رو توی زندگیم پیدا کرده. من قبل قضیه خواستگاری اومدن یه بار سکس رو باهاش تجربه کردم. و درست بعد از اون بود که اعلام کرد میاد خواستگاری. اما خوب شرایطش جور نشد و خودت میدونی. اما نگرانیم از اینه که مبادا با سکس از من زده بشه. نه اون با این قضیه مشکلی داره و نه من.
بوسسسس بوسسسسسسسس
عجببببب حیف که نمیتونم خودم رو خالی کنم نه اینجا نه هیچ جا ...
اینم مملکته ماست دیگه...
همیشه عقب افتاده...
متاسفم، همین!چی میشه بگی؟هیچی!
امیدوارم زود حالت خوب شه
لبم خاموش و دل خاموش و اشکم صد زبان دارد
تو هرگز گریهء مستانه کردی جان شیرینم؟"
salam
beh kodamin gonah koshteh shodan
aya javab khastan azadi gololeh hast
rohe shohadaye rahe azadi shad
dar zemn ghalame ziubaei dary tahsinet mikonam
سلام آفتابم
حالت بهتر شده؟ آروم شدی؟
سلام دوست عزیز وب سایته بسیار عالی داری امید وارم در آینده زیباتر هم بشه (*) خوشحال شدم . امید وارم با من در تماس باشی تا از اطلاعات همدیگر استفاده کنیم.
با حرفات موافقم ولی بهتره این چیزارو ننویسی چون باز هم فیلتر....
عیبی نداره عزیزم...جوونای مردم دارن راه به راه کشته می شن...اون وقت من حتا از نوشتن توی وبلاگم هم بترسم در حالی که توی خونه م نشستم و همه چیم به راهه؟!
مهم نیست...تا کی می توننن بکشن و ببندن و بزنن و فیلتر کنن؟ یه روز تموم می شن...
سلام عزیزم
حالم بدتر از همیشست
تو این هیری ویری فیلم سنگسار رو دیدم
دیدی !؟
الان از همه چی متنفرم . . . از همه چی ی ی ی
راستی اون یارو که با اسم من کامنت گذاشته بود واسه یکی دیگه از بچه ها ام از طرف من گذاشته کلی فحش ناجور نوشته
تونستی بیا اونورا
من بارانیم امشب!
سلام عزیزم
دیشب برام اتفاقاتی افتاد که تمام مسیر زندگی من رو تغییر داد و بهم فهموند که وقتش رسیده که یه تغییراتی توی وبلاگم بدم. اسم وبلاگ تغییر کرد و تمام مطالب مربوط به جوجو حذف شد. لطفاً اسم لینکم رو توی وبلاگت تغییر بده.
ممنونم.
همه چیز درست میشه
خوبی افتاب؟!