شعری برایِ تو...

کجایِ قصه بودی

که این همه سال خبری از تو نبود؟

از کجا معلوم...

نیامده به خوابِ دیگری نروی؟

فردا هم که هیچ پیدا نیست با که و کجا...

در کدام صحنه یِ این نمایشِ خیمه شب بازی؟

عیب از تو نیست

تقصیرِ نویسنده یِ این داستانِ کوتاه است

که تورا لا به لایِ قصه از یاد برد

کتاب را می بندم

تا تو از من نگریزی

همین صفحه جایِ خوبی برایِ بوسیدنِ توست...

شعر : شهرام شهیدی

نوشته شده توسط آفتاب در ساعت 1 قبل از ظهر   29 پرتو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد